در پس پنجره کسی مرا می خواند...

باران نم نمک می بارد

که چه زیباست صدایش...

چه طنینی دارد

انتظارم به پایان آمد

قاصدکم خوش خبر بود

بوی او را می داد...

خبر از او آورد!!!

خنده هایت چه زیبا بود...

دستهایت که چه با محبت

چه زود گذشت ونمی دانم چگونه گذشت

ای کاش تنها می دانستم چه شد برمن!

چه شد بر تو!

آه که چه بیهوده می اندیشم

صبر پایان همه ی انتظارهاست.